جدول جو
جدول جو

معنی فرمان رسیدن - جستجوی لغت در جدول جو

فرمان رسیدن
(دَدَ)
کنایت از اجل مقدر رسیدن. (آنندراج) :
دوست رضا میدهد از سر جان خاستن
عذر میار ای حسن خیز که فرمان رسید.
حسن دهلوی.
رجوع به فرمان شود
لغت نامه دهخدا
فرمان رسیدن
ابلاغ حکم از طرف بزرگی به کوچکتر، رسیدن اجل مقدر
تصویری از فرمان رسیدن
تصویر فرمان رسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
فرمان رسیدن
((~. رِ دَ))
رسیدن حکم و دستور، مجازاً، رسیدن وقت مرگ
تصویری از فرمان رسیدن
تصویر فرمان رسیدن
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فرمان راندن
تصویر فرمان راندن
کنایه از حکومت کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فریاد رسیدن
تصویر فریاد رسیدن
کنایه از به فریاد رسیدن، به داد کسی رسیدن، مدد کردن
فرهنگ فارسی عمید
(دِ گُ دَ)
کمک کردن. یاری کردن. به داد کسی رسیدن. به فریاد رسیدن. به فریاد کسی گوش دادن:
اگر مهمان توست این ناخوش آواز
مرا فریاد رس زین میهمانت.
ناصرخسرو.
بدیع نیست گرت خلق تهنیت گویند
که دولت تو رسیده ست خلق را فریاد.
مسعودسعد.
گفتی که روز سختی فریاد تو رسم
سخت است کار بهر چه روز ایستاده ای.
خاقانی.
او بسر دجال یک چشم لعین
ای خدا فریاد رس نعم المعین.
مولوی.
ای که چون تو در زمانه نیست کس
اﷲاﷲ خلق را فریاد رس.
مولوی.
بر نیکمردی فرستاد کس
که صعبم فرومانده، فریاد رس.
سعدی.
بر نیک محضر فرستاد کس
در توبه کوبان که فریاد رس.
سعدی.
آخر به زکات تندرستی
فریاد دل شکستگان رس.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(دَ بَ تَ)
فرمان دادن بر کسانی که فرمان برند. تسلط داشتن. (یادداشت به خط مؤلف). حکومت کردن
لغت نامه دهخدا
تصویری از فرمان راندن
تصویر فرمان راندن
فرمان دادن حکومت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فریاد رسیدن
تصویر فریاد رسیدن
مدد کردن معاونت کردن، داد دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فراز رسیدن
تصویر فراز رسیدن
نزدیک شدن، فرا رسیدن، در آمدن داخل شدن، فراهم آمدن پیدا شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرا رسیدن
تصویر فرا رسیدن
نزدیک شدن و رسیدن وقت چیزی یا کاری، توانا بودن قادر شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرمان راندن
تصویر فرمان راندن
((~. دَ))
حکومت کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فریاد رسیدن
تصویر فریاد رسیدن
((~. رِ دَ))
مدد کردن، یاری رساندن، داد دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فراز رسیدن
تصویر فراز رسیدن
((~. رَ یا رِ دَ))
رسیدن، نزدیک شدن، درآمدن، داخل شدن، فراهم آمدن، پیدا شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرا رسیدن
تصویر فرا رسیدن
((فَ. رَ دَ))
نزدیک شدن و رسیدن وقت چیزی یا کاری
فرهنگ فارسی معین